توسعه استراتژی تحول دیجیتال برای آینده

توسعه استراتژی تحول دیجیتال برای آینده
محمد حداد، کارشناس ارشد ارزیابی بازار واحد بازاریابی فناپ
در سریال معروف «بازی تاجوتخت» جملهای گفته میشود که به باور نگارنده باید همواره آن را مرور کرد: «آشوب یک گودال نیست؛ آشوب یک نردبان است. صعود تمام چیزی است که ما میخواهیم».
نوآوری در این آشوب بازار امروزی نه یک گودال است که شرکت را در درون خود فرو برد، بلکه نردبانی است که آن را به سفری به دنیای تحول دیجیتال رهنمون میشود. به همین دلیل، صحبت از نوآوری یعنی بزرگ فکر کردن و جسورانه عمل کردن؛ یعنی سفر به درون دالان تحول دیجیتال. سفری که ریسک، مهمترین پارامتر آن بهحساب میآید. هنگامی که صحبت از تحول دیجیتال میشود، به طور حتم هیچ چیز هماهنگ با برنامهریزی پیش نخواهد رفت و آنگونه که ما متصوریم، روی نخواهد داد. در عین حال، در طی سفر تحول دیجیتال با چالشها و اتفاقهای گوناگونی روبهرو میشویم که قابل پیشبینی نیستند و در این زمان است که باید هرجومرج پیشآمده از این اتفاقها را مدیریت و از میان بینظمیها عبور کرد؛ به عبارت دیگر، باید چابک و منعطف بود تا بتوان تاکتیکهای مورد نظر را با شرایط پیشآمده هماهنگ کرد.
از این رو، بهتر است با نگاهی عملیاتی و اجرایی در راستای تدوین استراتژی تحول دیجیتال چند نکته را مرور کنیم:
در دنیایی که بازارش با سرعت و تحرک زیادی همراه است، برای درک بهتر تأثیر تحول دیجیتال، نیازی به جستوجو نیست. برای مثال، «اوبر» در سال ۲۰۰۹ صنعت حملونقل عمومی را متحول کرد؛ یا در نمونهای دیگر میتوان به اقدامات «آمازون» غول خردهفروشی اشاره کرد. در داخل کشور نیز تا حدودی فعالیتهای «اسنپ» و «دیجیکالا» قابل مشاهده است. عملکرد شرکتهای یادشده، این موضوع را یادآوری میکند که بهطور حتم، چه برای کسبوکارهای بزرگ و چه کوچک، تحول دیجیتال امری ضروری است؛ و این پرسش مطرح شود که چگونه میتوان به این مهم دست یافت؟ شاید بهتر باشد پیش از پاسخ، پرسش دیگری را مطرح کرد مبنی بر اینکه چرا اساساً به استراتژی تحول دیجیتال نیازمندیم؟
میدانیم رشد اقتصاد دیجیتال با توسعه سریع و نوآوری رابطهای کاملاً مستقیم دارد. شرکتهایی که خواهان حفظ وضعیت خود در شرایط کنونی هستند، باید زمینه سازگاری با نوآوریهای جدید را فراهم کنند. یکی از بزرگترین اشتباههای شرکتها هنگام حرکت در مسیر تحول دیجیتال آن است که تصور میکنند میتوانند بهسادگی و بدون در نظر گرفتن فرایندها، فناوری فعلی خود را تبدیل به یک پلتفرم یا سامانه جدید (مانند ابر یا غیره) کنند. از این رو، مهم است که بدانیم انجام تحول دیجیتال چیزی فراتر از قبول فناوریهای جدید، سرمایهگذاری یا حتی ارتقای سیستمهاست. همه این موارد لازماند، اما کافی و تمام نیستند. برای ماندن در بازار رقابتی، فقط نباید به تغییرات واکنش نشان داد، بلکه باید آنها را پیشبینی کرد و ابتکار عمل را برای نوآوری بهدست گرفت. انجام چنین عملکردی، نیازمند اقداماتی مانند برنامهریزی و طراحی فعال از آینده حوزه کاری است. اگر شرکتی فهمی از فرایندها و عملیات خود نداشته باشد، نمیتواند اولویتهای تجاری را شناسایی کند. همچنین، اگر از یک مشکل (یا یک فرصت) آگاه نباشد، برای مقابله با آن تهدید یا پذیرش آن فرصت آماده نخواهد بود. به همین دلیل است که دادهها مهمترین منابع و عوامل تصمیمگیری درست و قابل اتکا هستند؛ و زمانی که به آن کمی چاشنی سرعت و دقت اضافه شود، به ما کمک میکند که در بازار رقابتی از دیگر رقبا پیشی گیریم. اینجاست که استراتژی تحول دیجیتال میتواند وارد شود و با کمک آن میتوان نقشه راه مؤثری برای توسعه کسبوکار ترسیم کرد. البته این نکته را نباید فراموش کنیم که کشتی استراتژی تحول دیجیتال بدون داشتن یک تیم متحد، بههنگام ترک اسکله غرق خواهد شد؛ موضوعی که بیانگر اثرگذاری نقش رهبری در سازمان یا شرکت است. وقتی همگان سوار بر کشتی تحول دیجیتال شدند، میتوان شروع به چرتکه انداختن هزینهها کرد: مثل اینکه چقدر میتوان به آن بودجه اختصاص داد. باید به یاد داشته باشیم که تحول دیجیتال پروژه یکبار مصرف نیست؛ رویکردی است مداوم در کسبوکار که تمام بخشهای سازمان (از جمله کارمندان و مشتریان) را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در واقع، مقدار بودجه اختصاصیافته کمک میکند تا استراتژی نهایی را در آینده شکل دهیم، بهویژه هنگامی که اولویتها شناسایی و منابع تخصصیافته و محدوده کار تعیین میشوند.
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان پایههای استراتژی را بنا نهاد. نخستین گام، ارزیابی وضعیت فعلی کسبوکار است. اگر ندانیم که از کجا شروع کنیم، نمیتوانیم برای اینکه بدانیم به کجا میرویم، نقشهبرداری کنیم. به همین دلیل، تجزیه و تحلیل وضعیت فعلی کمک میکند که:
• فرهنگ سازمان را ارزیابی کنیم.
• مجموعه مهارتهای نیروی کار خود را بسنجیم.
• فرایندهای جاری، عملیات، ساختار سازمانی و نقشها را ترسیم کنیم.
• و فرصتها و نقاط دردناکی را که باید مورد توجه قرار گیرند، شناسایی کنیم.
از این رو، با ترسیم و تجسم وضعیت فعلی میتوان بهراحتی شکافها و فرصتها را برای جایگاهی که میخواهیم، ارزیابی کرد و بر اساس آن نگاهی به آینده داشت. در عین حال، میتوان این پرسش را مطرح کرد که قرار است به کدام آرزو برسیم و سعی داریم چه تجربهای را برای مشتریان و کارمندان خود بهوجود آوریم. همانطور که این پرسشها را در ذهن مرور میکنیم، باید در نظر داشته باشیم که بر روی یک سفر طولانیمدت متمرکز شویم، زیرا تحول دیجیتال درباره دستیابی به اهداف اساسی و بلندمدت است که لازمه آن جسارت و جاهطلبی است.
اینک میدانیم کجا هستیم و کجا میخواهیم باشیم؛ بنابراین، میتوان میان شکافها و فرصتهایی که میان حال و آینده وجود دارد، پلی ارتباطی ساخت. برای درک بهتر، نحوه رسیدن از نقطه A به نقطه B را ترسیم میکنیم. این مسیر میتواند شامل تغییرات اساسی در زیرساختها، مهارت کارکنان یا استخدام استعدادهای جدید، بهروزرسانی فناوری و انتقال به یک فرایند توسعه جدید (چابکتر) باشد. حال این نقشه راهِ ترسیمشده باید دارای اهداف و اولویتهای کلیدی، اهداف میانی، جدول زمانی با نقاط عطف و معیارها، و بازیگران و نقشهای کلیدی برای هر حوزه باشد. در نهایت، به یاد داشته باشیم که نقشه راه باید با کسبوکارمان و اولویتهای در حال تغییر تحول دیجیتال سازگار باشد و تکامل یابد. اگرچه تدوین استراتژی تحول دیجیتال آسان نیست، برای شروع درست و موفقیتآمیز بسیار مهم است. آنهایی که امروز از پیش برنامهریزی کردهاند، خود را برای آیندهای روشن آماده خواهند کرد.
دیدگاه ها
ثبت دیدگاه